جدول جو
جدول جو

معنی بال کونه - جستجوی لغت در جدول جو

بال کونه
فنی است در کشتی که کشتی گیر به طور ناگهانی دست حریف را به
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بالکانه
تصویر بالکانه
پنجره، دریچه، پنجره ای که از میله های فلزی ساخته شده
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نِ)
دریچه مشبکی را گویند از طلا و نقره و امثال آن که از درون خانه بیرون را توان دید و از بیرون درون را نتوان دید. (برهان قاطع) (آنندراج). دری کوچک در دیوار که از او بیرون نگرند و بود نیز که مشبک کنند. (نسخه ای از لغت نامه اسدی). در مشبک بود، اگر آهنین بود و اگر چوبین و پنجره نیز گویند. (نسخه ای از لغت نامۀ اسدی). در کوچک در دیوار خانه که ازپنهانی بیرون نگرند و شاید که مشبک نیز باشد. (صحاح الفرس). دریچۀ مشبکی که از درون آن بیرون را توان دید و از بیرون درون را نتوان دید. (ناظم الاطباء) :
بهشت آیین سرائی را بپرداخت
ز هر گونه درو تمثالها ساخت
ز عود و چندن او را آستانه
درش سیمین و زرین بالکانه.
رودکی.
و آنگه ز بالکانۀ روحانیان چو دل
جای روان بدیده و با دل روان شده.
سنائی.
از برون تاب خانه طبع یابی نزهتم
وز ورای بالکانۀ چرخ بینی منظرم.
خاقانی.
قصر بلقیس دهر بین که پری
حارس بام و بالکانۀ اوست.
خاقانی.
دلم از این ظلمات حواس بگرفته ست
ره گریز از این بالکانه می جویم.
کمال اسماعیل.
و رجوع به پالکانه شود.
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش دهدز شهرستان اهواز که در 30 هزارگزی جنوب باختری دهدز برکنار راه مالرو جرخاله به قلعه تل واقع است، ناحیه ایست کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل و 160 تن سکنۀ لری و بختیاری، آب آنجا از چشمه و قنات تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و لبنیات و صیفی و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان گیوه چینی وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
نام جلگه ایست که شهر فسا در آن افتاده است، (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(لِ فَ)
پیره زنی بود در زمان نوح که اثر طوفان از تنور خانه او ظاهر شد و به او مضرت نرسانید. (برهان قاطع) (آنندراج) (غیاث اللغات) (شرفنامۀ منیری). در آنندراج بیت ذیل را شاهد آورده است:
نه زال مدائن کم از پیرزن کوفه
نه حجرۀ تنگ این کمتر ز تنور آن.
خاقانی.
رجوع به زال مداین شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
وارونه. رجوع به باشگونه شود، لقب نیک و بد. (ناظم الاطباء) ، منت. تکبر. (ناظم الاطباء). فخر. مباهات. (آنندراج) ، لطف. مهربانی. (آنندراج) ، لاف. (ناظم الاطباء). و رجوع به بارنامه و بازنامه و باژنامه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از باز گونه
تصویر باز گونه
سرنگون وارون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالکانه
تصویر بالکانه
پنجره ای که از میله های فلزی سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالکانه
تصویر بالکانه
((نِ))
پنجره فلزی، بام بلند، پالکانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
مع ضغينةٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
Resentfully, Spitefully
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
avec ressentiment, avec malveillance
دیکشنری فارسی به فرانسوی
آرواره ی بالایی
فرهنگ گویش مازندرانی
طبقه ی دوم خانه
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
mit Ärger, rachsüchtig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
מתוך כעס , מתוך טינה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
نفرت سے , کینہ کے ساتھ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
ঘৃণা সহকারে , ঘৃণাসূচকভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
kwa kuchukia, kwa chuki
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
kırgın bir şekilde, kin dolu bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
분개하여 , 원한을 품고
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
憤慨して , 恨みを込めて
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
नाराजगी के साथ , द्वेषपूर्ण तरीके से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
з обуренням , з злою
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
dengan kebencian
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
ด้วยความขุ่นเคือง , อย่างมีความแค้น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
met wrok, boos
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
con resentimiento, con despecho
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
con risentimento, con disprezzo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
с возмущением , злобно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
怀有怨恨地 , 怀恨地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
z niechęcią, złośliwie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از با کینه
تصویر با کینه
com ressentimento, com rancor
دیکشنری فارسی به پرتغالی